به نام خدا
اغلب ما گمان میکنیم که درد کودکان کار در خستگی چشمان و دستان رنج کشیدهشان نمایان است. امّا حقیقت تلخی که عامهی مردم خواسته یا ناخواسته آنرا ندید میگیرند این است که رازهای مخوف و حسرتهای مگو و دردهای پنهان این کودکان بیش از جسم، روحشان را زخمی و رنجور ساخته است. و اگر زخمهای روان آنها آشکار بود، هیچیک از ما تاب دیدن آن را نداشتیم. سادهترین درد آنها استرس و اضطرابی مداوم است که لحظهای آنها را رها نمیکند. از استرس میزان درآمد تا استرس مأمور و بگیر و ببندهای ناگزیر اجتماع و همچنین استرس محیطهای کاری که هیچ سنخیتی با دنیای کودکان ندارند.
مهمترین مسئله در این زمینه، مواجههی زودهنگام این کودکان با محیط کار است که جدا از فشار طاقت فرسایی که حضور در این محیط خشک و خشن بر آنها وارد میکند؛ آسیبهای روانی سختی از قبیل بلوغ زودهنگام را نیز به دنبال دارد.
آنچه کودکان کار را بیش از همه میآزارد، این تناقض است که آنها کودکان همسن و سال خود را میبیند که فارغ از هر دغدغهای زندگی میکنند، به مدرسه میروند، بازی میکنند و برای آزاد بودن و بالیدن حمایت میشوند و آنگاه به خود مینگرد… . کاش باور میکردیم غفلت از این کودکان، غفلت از آیندهی جامعهمان است.
و اینجا همان نقطهای است که ما میخواهیم در کنار این بچّهها باشیم. خانوادهای باشیم که روی ما حساب کنند. مثل یک پدر پشت و پناهشان باشیم، مثل یک مادر مرهم دردهایشان باشیم، مثل یک برادر دلشان به ما گرم باشد و مثل یک خواهر از آرزوهایشان برایمان بگویند.
زمانی که ما کودکان کار را به عنوان فرزندان خانواده همیاری پذیرفتیم، به خوبی میدانستیم که با جمع غریبی روبرو هستیم که نه کودک هستند و نه بزرگسال و هم کودک هستند و هم بزرگسال؛ و مواجهه با این ترکیب متناقض قطعاً بدون یاری متخصصین نتیجهی مطلوبی نداشت. پس کمیتهی ویژهای به نام “کمیته روانشناسی” تشکیل دادیم. بنای “کمیته روانشناسی” در خانواده همیاری را بر دعوت از متخصصین این حوزه قرار دادیم و امروز مفتخریم که از حضور چهرههای مطرح روانشناسی و جامعهشناسی و اساتید دانشگاه و اعضایی که اکثریت قریب به اتفاق آنها، کارشناسان ارشد و یا دانشجوی دکترای روانشناسی هستند، بهره میبریم.
در کمیته روانشناسی از یک سو تک تک فعالیتهای ما در خانواده همیاری رصد شده و با مشورت و نظر این متخصصین، برنامهریزی و اجرا میشوند و از سوی دیگر با صلاحدید این متخصصین، انواع تستهای روانشناسی و مشاورههای شخصی برای شناخت هرچه بهتر این بچهها و استعدادهای آنها صورت میگیرد. حتّی برای آموزش همیاران نیز کارگاهها و جلسات آموزشی توسط این کمیته برگزار میشود تا بتوانند ارتباط سالم و مؤثری با بچّهها برقرار کنند.
به توصیهی دوستانمان در کمیته روانشناسی، در کنار کودکان خانواده همیاری، کودک میشویم تا دنیای کودکی را برایشان بازسازی کنیم، تا از بازی و شادی کودکانه خجالت نکشند و به یاد بیاورند خندههای از ته دل ورؤیاهای رنگیشان را، تا در دل بازیهای کودکانه از دردهایشان بگویند و ما هم در دل همان بازیها راه گریز از سختیها را به آنها نشان بدهیم، تا اوّل در بازی و بعد در واقعیت باور کنند که تافتهای جدا بافته از جامعه نیستند و کم نیستند مردمان فهیمی که به آنها به چشم یک کودک مینگرند.
در کنار نوجوانان خانواده همیاری، در نقش یک دوست ظاهر میشویم تا محرم درد دلهایشان شویم؛ تا پا به پایشان تلاش کنیم برای جبران فرصتهای از دست رفتهی زندگیشان؛ تا باور کنند که این تقدیر مقدر آنها، قابل تغییر است؛ تا به بهانهی گردش، بازدید، جشن و … ، حضور در اجتماع و مهارتهای اجتماعی را تمرین کنند؛ تا ویژگیهای نوجوانی و جوانی را به طور صحیح بشناسند و تمام اطلاعات غلط و آموزههای نادرست را دور بریزند؛ تا شنوای آرزوهایشان باشیم و در حد وسعمان برای برآورده شدن آنها بکوشیم.
گرچه هنوز در آغاز راهیم و هنوز چشم به راه عزیزانی هستیم که میتوانند به هر طریق در این زمینه یاری رسان ما باشند امّا رؤیای رسیدن به روزهای روشنی که دنیای کودکانهی هیچ کودکی غصب نشود، انگیزهای است که ما را به ادامهی این راه امیدوار میسازد.