ما در خانواده‌ همیاری هم مثل تمام خانواده‌های اصیل ایرانی از هر فرصتی که بهانه‌ای برای دورهم جمع شدن، مهربانی و شادی باشد استقبال می‌کنیم. کمپین همیاری این بار به بهانه “شب یلدا” شکل گرفت .از مدت‌ها قبل همه اعضای خانواده همیاری برای برپایی جشنی به پاسداشت امید دعوت شده بودند هرجا بارقه‌ای از امید بدرخشد ما در کنار هم جمع می‌شویم تا هم‌وطنان خویش را در این درخشش و گرمای زندگی سهیم کنیم و نیاکان ما چه بهانه‌ی خوبی به دست ما داده‌اند که زندگی آنقدر زیبا و ارزشمند است که برای یک دقیقه بیشتر کنار هم بودن، باید جشن گرفت. و تمام تلاش ما در هر کمپین همیاری این است که به خود و  فرزندان خود بیاموزیم که فقط ما سزاوار شادی و لبخند نیستیم . تمام مردان و زنان و کودکان این سرزمین در اقصی نقاط کشور با هر زبان و لباس و آئین؛ سزاوار شادی و لبخند هستند. پس با راه‌اندازی “کمپین یلدا”دست در دست هم نهادیم تا شوق و امید به زندگی را به خانه‌ی تعدادیی از حاشیه نشینان شهر خود ببریم که حمایت از کودکان کار که سهم بیشتری از زندگی و خوشی طلب دارند، وظیفه تک تک ماست.

ما در هر کمپین همیاری می‌خواهیم مهمانان کوچک ما بدانند که خانواده‌ای دارند به نام خانواده همیاری، با این امید که کودکان کار در آرزوی بازی کودکانه نمانند، که کودکان کار در آرزوی باسواد شدن نمانند، که لباس نو آرزوی کودکان کار نباشد، که کودکان کار کودکی کردن را فراموش نکنند و همه در کنار هم طعم شیرین زندگی را بچشیم.

پس همه اعضای خانواده همیاری به تکاپو افتادند برای یک کمپین همیاری دیگر. با دست و قلم، مال و مهارت، حقیقی و مجازی کوشیدند تا افراد بیشتری را در این  کمپین همیاری و این خیر عظیم شریک سازند.

چه کسی می‌تواند ادعا کند که شب یلدا حتماً باید آخرین شب زمستان باشد نه یک شب قبل یا بعد!

چه کسی می گوید جشن یلدا باید در خانه‌ای گرم و نرم و با لباسهایی فاخر باشد!

چه کسی می گوید نسبت خونی، یک خانواده را خانواده‌ی واقعی می‌کند!

ما در “کمپین یلدای همیاری ” همه‌‌ی این اصول را زیر پا گذاشتیم و یکی از بهترین شب‌های یلدای عمرمان را در بعداز ظهر یک روز قبل از آخرین روز زمستان تجربه کردیم.

همه اعضای خانواده‌ همیاری آمده بودند چه آنهایی که سنگ بنای این خیریه را گذاشتند و از اولین کمپین همیاری همراه ما بودند، چه آنهایی که اغلب از راه دور خانواده را حمایت می‌کنند، چه اعضای تازه وارد که عزیز همه‌ی ما هستند.

نه از خانه‌ای گرم و نرم خبری بود، نه از لباسهای آنچنانی. در ساختمان کوچکی در کنار کوره‌های آجرپزی جمع شدیم.

از آنجایی که از اصول خیریه‌های قانون‌مدار از جمله “خانواده همیاری” صداقت و شفافیت است، در همان ابتدا ، مهر و کرم اعضای بی‌نظیر خانواده همیاری را ستودیم که هرچه در توان داشتند برای برپایی جشن یلدای امسال هم دریغ نکردند و گزارش کوتاهی از کمپین یلدا و نحوه‌ی تأمین هدایا و برنامه‌های امشب ارائه شد.

سپس از مظهر یکی از اساتید عرفان اسلامی بهره بردیم تا به یاد بیاوریم که نشاندن لبخند بر لب کودکان و امید در دل ناامیدان، در هر زمانه‌ای، کار زنان و مردان خداست و شاد کردن دل یک انسان، کوتاهترین راه برای رسیدن به بهشت است.

بعد از آن برای پذیرایی آماده شدیم. این‌بار نه در ظروف لب طلایی که ظرف پذیرایی ما کیسه‌هایی بود که قرار بود به دست خانواده‌های محترمی برسد که فردا در برابر کودکان نازنین خود شرمگین نباشند و سفره‌های شب یلدا را برایشان رنگین سازد. پس همه دست به دست دادیم تا کیسه‌ها پر شوند از میوه‌ها، دست‌ها پر شد از جعبه‌های شیرینی و شکلات و هندوانه‌هایی که این‌بار با افتخار زیر بغل زدیم. اعضای تازه‌وارد خانواده همیاری با اعضای قدیمی‌تر که با مهمانان‌مان بیشتر آشنا بودند، همراه شدند تا لذت ببرند از لبخند محجوب سرپرست خانواده و کیف کنند از خنده‌های شیرین و کودکا‌نه‌ی بزرگمردان کوچکی که کار کردن را به عنوان بازی سخت روزگار پذیرفته‌اند. کودکانی که هنوز شوق زندگی و امید به آینده در وجودشان شعله‌ور است و این همان انگیزه‌ی مشترک تمام خیرین و نیکوکاران است.

پس از تقدیم هدایا نوبت رسید به جشن کودکانه‌ی کمپین یلدا. کودکان کار به ویژه کودکان کوره‌های آجرپزی، از آتش، خاطره‌ای داغ و سوزاننده دارند نه برقی زیبا و فریبنده. پس تلاش کردیم با نمایش کوچکی از آتش‌بازی وجه دیگری از آتش، این هدیه‌ی طبیعت را برایشان به نمایش بگذاریم شاید خاطره‌ی امشب از داغی کوره‌ها در مابقی روزهای سال برایشان بکاهد و شعله‌ی امید را در دلشان روشن نگاه دارد. آخرین هدیه‌ی کمپین یلدا، نوای تار عزیزی بود که تلاش می‌کرد به تنهایی با جادوی موسیقی خاطره‌ی آن شب را برای کودکان کار ماندگار سازد.